فرهامفرهام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

روزهای زیبای کودکی

چله (شب یلدا)

  یلدا طولانی ترین شب سال بر شما مبارک . یلدا ست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست. فرهام جان شب یلدات مبارک .   ...
1 دی 1390

تولد بابای فرهام

        همیشه برقرار باش تا بی قرار نباشی چرا که در تمام لحظه‌های سخت و مشکلات زندگی تو تنها تکیه گاهمان هستی دوستت داریم و سالروز تولدت را تبریک می‌گویم .   امروز ٢٨ آذر ٩٠ تولد همسر عزیزم ،بابای فرهام جون بود .روز خوبی رو با دوستامون سپری کردیم .                              آرزوی سلامتی و تندرستی برای همسر عزیز و مهربانم دارم .        همسر عزیزم ،بابای خوب و مهربانم تولدت مبارک.   &nbs...
29 آذر 1390

امان از درد دندان

تو اين چند هفته حسابي سرگرم در آوردن چنتاي ديگه ،از دندونام بودم .تا اونجاي كه تونستم مامانم اذيت كردم ،خوب چيكار كنم دندون در آوردنم سخته ديگهههههههههههههههههههههههههه . خلاصه جاي دندونام سفيد شد و در حال در آوردن دندونام هستم . فرهام جون پسر گل مامان و بابا ،تا دوندون در بياره كارهاي زياد ديگه اي هم انجام ميده .به مامانش تو سفره پهن كردن كمك مي كنه ،قاشقارو ميبره (وسط راهم يه تمرين آهنگم ميكنه ،دو سه بار به هم ميزنه ،زمين ميندازه و... تا ببينه چه صداهاي قشنگي ازشون در مياد )و تا اونجاي كه بتونه و مشكلي نباشه به مامانش كمك مي كنه .موقع غذا خوردنم پسر گلم ميخواد كه مستقل عمل كنه اجازه نميده كسي بهش غذا بده .بعد از انجام يك عمليات سنگين خرا...
22 آذر 1390

عید غدیر مبارک

  فـارغ از هر دو جهانم به گل روى على از خم دوست جوانم به خم موى على طى کنم عرصه ملک و ملکوت از پى دوست‏ یاد آرم بـه خرابات چو ابـروى على                    فرهام عزیزم عیدت مبارک .امیدوارم که همیشه علی وار زندگی کنی . ...
25 آبان 1390

نماز خواندن فرهام جون

 میخوام امروز از نماز خوندنت بگم .فرهام جون پسر گلم عزیز تر از جونم عشق مامان و بابا  ،به نماز خواندن علاقه نشان میدی و خیلی دوست داری آخه هر وقت که به تلویزیون نگاه می کنی که اذان میده و نماز میخونن تو هم شروع می کنی به نماز خواندن با زبون شیرنتم میگی اهبر ،یعنی الله و اکبر . هر وقتم کلمه الله و اکبر ،میشنوی و یا هر کسی بگه سری سرتو به حالت سجده میزنی زمین . الهی مادر فدات بشهههههههههههههههههههههههههههههههههههه. امروزم که اذان میداد جا نماز دم دستت بود و برداشتی و شروع کردی به نماز خواندن و موقع خواندن نمازت لباتم تکان میدی .آنقدر صحنه جالبی که هر وقت میبینمت ذوق می کنم و خدارو هزاران مرتبه شکر می ...
27 مهر 1390

تولد پسرم فرهام

خدایا تو را شکر می کنم به خاطر تمام داده هایت ،و تو را شکر می کنم بخاطر اینکه فرزندی سالم به ما عطا کردی و همیشه در زندگیمان امیدمان به توست و از تو می خواهم که لحظه ای ما را به حال خود وا مگذاری ای خدای خوب و مهربان . سلام ،سلام و سلامممممممممممممممممممممممممم. سلام به همه دوستای خوبمون .تو این چند وقت که دیر آمدیم سر گرم تدارکات جشن تولد فرهام جون بودیم ،هممون سر گرم کاری بودیم ،فرهام جونمم خیلی به مامان و باباش کمک کرد ،تا آخرین توانش تمام وظیفشو بدون هیچ کم و کاستی انجام میداد .دیر می خوابید ،شلوغ می کرد ،خرابکاری می کرد و ...   بازم شادی و بوسه گلهای سرخ و میخک         &nb...
23 شهريور 1390

شيطونياي فرهام

سلام سلام سلاممممممممممممممممممممم سلام به همه دوستاي عزيزم . از اينكه جند وقته كه نتونستم بيام بهتون سر بزنم و از شيرينكاريام براتون بنويسم عذر خواهي مي كنم .آخه آنقده من پسر خوب و آقا و البته كمي كه چه عرض كنم شيطون هستم نه مامانم وقت ميكنه و نه بابام بهشون اجازه نمي دم كه بيان و آپ بشن . جون اكثر وقتا من صبح ساعت 9 (البته بعضي وقتا هم ساعت 7يا 8 )  بيدار مي شم   و تا ساعت 12 تا 1 شب هم باز ي  و شيطنت و خرابكاري مي كنم . تو اين فاصله اگه خيلي خسته باشم و يا دلم براي مامانم بسوزه يه نيم ساعت يا خيلي زياد بشه يك ساعت در طي روز مي خوابم و بعد كل روز و همش بازي مي كنم . اما آن روزاي كه ميريم خان...
13 شهريور 1390

به دنیا آمدن فرهام

نمي دونم چه جوري شروع كنم ،برام خيلي سخته كه بخوام از بدنيا آمدنش بگم چون به من و باباش خيلي سخت گذشت شايد بهتر بگم بدترين اتفاقي بود كه بعد از تولد فرزند، براي هر پدر و مادري امكان داره بيافته .   اما خدارو صد هزار مرتبه شكر مي كنم كه به خير گذشت و خيلي زود طي شش روز تمام شد . وقتي پسر گلم بدنيا آمد تو اتاق عمل پزشكم گفت كه مشكل تنفسي داره و من در عالم خيال خودم فكر كردم كه منظورش منم چون واقعا نفسم داشت مي گرفت وقتي كه فرهام گلم رو آوردن بالا سرم و بهم نشان دادن از خوشحالي مي خواستم جيغ بزنم .نمي دونيد كه فرهام چقدر توپولو بود و همه پرسنل اتاق عمل مي گفتن اين كه رضازادس (قهرمان كشورمون آقاي حسين رضازاده) بعد از اينكه من از اتاق ...
3 شهريور 1390