یادی از گذشته
دیروز خانه عمو رسول رفته بودیم .زن عمو خیلی از فرهام عکس گرفته از نوزادی تا الان یکسری از عکسای قدیم و گرفتم خیلی دلم هوای نوزادیت کرد به یاد گذشته چندتا از عکسات با حالت مختلف گذاشتم تا خودت ببینی هر وقت و هر زمان که باشه بازم هوای گذشته به سر آدم میاد . قربون اون حرف زدنت به زبان خودت . قربون خمیازه کشیدنت قربون خندت با اون سه تا دندونت قربون اون خواب نازت که تو دستام خوابیدی . فدای اون نگاهت که همیشه دلم میلرزونه . ...