تولد پسرم فرهام
خدایا تو را شکر می کنم به خاطر تمام داده هایت ،و تو را شکر می کنم بخاطر اینکه فرزندی سالم به ما عطا کردی و همیشه در زندگیمان امیدمان به توست و از تو می خواهم که لحظه ای ما را به حال خود وا مگذاری ای خدای خوب و مهربان .
سلام ،سلام و سلامممممممممممممممممممممممممم.
سلام به همه دوستای خوبمون .تو این چند وقت که دیر آمدیم سر گرم تدارکات جشن تولد فرهام جون بودیم ،هممون سر گرم کاری بودیم ،فرهام جونمم خیلی به مامان و باباش کمک کرد ،تا آخرین توانش تمام وظیفشو بدون هیچ کم و کاستی انجام میداد .دیر می خوابید ،شلوغ می کرد ،خرابکاری می کرد و ...
بازم شادی و بوسه گلهای سرخ و میخک
میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک
تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا
وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما
تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز
از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا
خبر خبر خبردار :
فرهام جان یک ساله شد .
خدارو شکر پسرمون یک سالش تمام شد و قدم به مرحله دوم از زندگیش گذاشت .
بعد از چند هفته کار کردن ،و بیخوابی شبانه همسر عزیزم بلاخره کارت دعوت تولد فرهام جون برای مهمانان آماده شد ، روز چهارشنبه ١٦ شهریور با شش روز تاخیر به خاطر (مصادف با عید سعید فطر) تولد پسر گلم ،فرهام عزیزم رو گرفتیم .
همه دوستای فرهام آمده بودن ،چند نفریشون هم رفته بودن مسافرت ،جاشون خالی بود .
فرهام جان اصلا اذیت نکرد و پسر خیلی خوبی بود و مجلس رو حسابی با شیرین کاریاش گرم کرده بود .
نمای از پشت و روی کارت تولد فرهام جون
داخل کارت تولد فرهام جون
نمای کلی از کارت تولد فرهام جون
پسر گلم تولدت مبارک .خیلی خیلی دوست داریم عزیز دلم .
فرهام جون اصلا از کلاه گذاشتن رو سرش خوشش نمیاد خیلی سعی کردیم که کلاهی براش بگیریم که روز تولدش بزاره سرش ولی متاسفانه آن روزی که کلاه و خریدیم البته کلاهی که خودش انتخاب کرد روز اول گذاشت سرش ولی روز تولدش هر کاری کردیم موفق نشدیم کلاه سر فرهام جون بزاریم .
الهی مامان فدات بشه ،قربونت برم که کلاه سرت نمیره .
خوشحالی فرهام تو جمع مهمانان .
تلاش فرهام جون برای باز کردن کادوش
اینم کادوی آقا فرهام ،از طرف مامان و بابا
خرابکاری فرهام جون بعد از پایان جشن .
از عمو رسول و عمو جعفر و زن عموهام که خیلی به مامان و بابام کمک کردن و برام خیلی زحمت کشیدن تشکر می کنم ،و از دختر عموهام و پسر عموم که خیلی برام زحمت کشیدن ،هم تشکر می کنم .انشالله وقتی که بزرگ شدم قول می دم تو عروسیاشون نانای کنم .(دوستون دارم)
از همه دوستای خوبمون که زحمت کشیدن و آمدن تو جشن تولد فرهام عزیزم و چند ساعتی وقتشان را در اختیار ما گذاشتن و در شادیمون شریک بودن تشکر می کنیم .
اما دو روز بعد از تولد ،فرهام جون سرما خورد .آبریزش بینی ،سرفه خیلی ناراحت شدم .فرداش فرهام ،بردیم دکتر و یکسری دارو براش نوشت ولی فقط روز اول تمام داروهاشو مصرف کرد و روز بعد اصلا نخورد و من سعی کردم با درست کردن غذاهای مقوی جبران نخوردن داروهاشو بکنم و اینطور شد که دیر آمدیم و الان بعد از چند روز از بیماری فرهام جون می گذره که انگاری مامان و باباشم سرما خوردن ،چون هر دوتامون گلو درد داریم شاید بازم دیر بیایم .فعلا خداحافظ