فرهامفرهام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

روزهای زیبای کودکی

عید غدیر مبارک

  فـارغ از هر دو جهانم به گل روى على از خم دوست جوانم به خم موى على طى کنم عرصه ملک و ملکوت از پى دوست‏ یاد آرم بـه خرابات چو ابـروى على                    فرهام عزیزم عیدت مبارک .امیدوارم که همیشه علی وار زندگی کنی . ...
25 آبان 1390

هفته ای که گذشت

سلام گل پسری ،عشق مامانیییییییییییییییییییییییییی و بابایییییییییییییییییییییییییییییی . تو این هفته فرهام جونم دیگه تسلط کاملی برای راه رفتن پیدا کرده .چند روز پیش با هم رفتیم بیرون و نیمی از راه رو ،فرهام گلمو گذاشتم زمین تا خودش قدم برداره ،فرهام جونم خیلی ذوق کرده بود منم که حسابی از ذوق پسرم ذوق می کردم ولی دیگه نمی خواست بیاد بغلم ولی بلاخره راضیش کردم و آمد بغل مامانش الهی فدات بشمممممممممممممممممم .هر چی بگم  بازم کمهههههههههه . فرهام جونم آنقدر تسلطش زیاد شده که دیگه دور خودش همش میچرخه و به هر کسی که در اطرافش باشه میگه دست بزنید تا من بچرخم .از این کارم خیلی خوشش میاد . آخر هفته فرهام جون روز پنج شنبه رفت...
1 آبان 1390

پسرکم

اشكهايش یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه میکنی؟ مادرش گفت: چون من زن هستم. پسر بچه گفت: من نمی‌فهمم. مادر گفت: تو هیچ‌گاه نخواهی فهمید. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید که چرا مادر بی‌دلیل گریه میکند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید: تمام زنان برای «هیچ چیز» گریه میکنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل شد ولی هنوز نمی‌دانست که چرا زنها بی‌دلیل گریه میکنند. اشكهايش یک پسر کوچک از مادرش پرسید: چرا گریه میکنی؟ مادرش گفت: چون من زن هستم. پسر بچه گفت: من نمی‌فهمم. مادر گفت: تو هیچ‌گاه نخواهی فهمید. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید که چرا مادر بی‌دلیل گریه میکند؟ پدرش تنها توانست به او ب...
1 آبان 1390

نماز خواندن فرهام جون

 میخوام امروز از نماز خوندنت بگم .فرهام جون پسر گلم عزیز تر از جونم عشق مامان و بابا  ،به نماز خواندن علاقه نشان میدی و خیلی دوست داری آخه هر وقت که به تلویزیون نگاه می کنی که اذان میده و نماز میخونن تو هم شروع می کنی به نماز خواندن با زبون شیرنتم میگی اهبر ،یعنی الله و اکبر . هر وقتم کلمه الله و اکبر ،میشنوی و یا هر کسی بگه سری سرتو به حالت سجده میزنی زمین . الهی مادر فدات بشهههههههههههههههههههههههههههههههههههه. امروزم که اذان میداد جا نماز دم دستت بود و برداشتی و شروع کردی به نماز خواندن و موقع خواندن نمازت لباتم تکان میدی .آنقدر صحنه جالبی که هر وقت میبینمت ذوق می کنم و خدارو هزاران مرتبه شکر می ...
27 مهر 1390

اسباب بازي كودكان

                        اين دنيا بــــراي بچه ها يك دنياي فانتـــــزي نيست!                                         دنياي اسباب بازيها اولين مدرسه كــودكان  تا به حال شده است كه بنشينيد و بازي كردن يك كودك را تماشا كنيد؟ اين كه چطور در دنياي خيالي اش غرق مي شود و به جاي تك تك آدمهاي آن دنياي خالي فكر مي كند و حرف مي زن...
28 شهريور 1390

با كودكان خود چگونه رفتار كنيم

کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند. وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند. وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند. وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند. وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند. اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند. اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند. اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموز...
28 شهريور 1390

سر گرمي در كودكان

چگونه به کودک بیاموزیم خود را سرگرم کند       بچه‌ها مدتها قبل از پاگذاشتن به دوران بزرگسالي فشار رواني را تجربه مي‏كنند. برخي کودکان مجبورند با مشکلاتي چون کشمکش‌هاي خانوادگي، طلاق، تغييرات دائمي مدرسه، همسايه‌ها، توافقات مراقبت از کودک، فشار گروههاي هم‌سال و بعضي وقت‌ها حتي با خشونت در خانواده يا جامعه‌شان دست و پنجه نرم کنند. بيشتر والدين كودكان نوپا آرزو مي كنند كه كودكشان بتواند تنهايي خودش را سرگرم كند. اين خواسته والدين منطقي است، چون كودك نوپا مي تواند اسباب بازي ها را بر دارد، با آن ها بازي كند، دنبال توپ بدود و كتاب ورق بزند. نوپاها آموخته اند كه مي توانند خودشان كارهايي انج...
28 شهريور 1390