فرهامفرهام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

روزهای زیبای کودکی

هفته ای که گذشت

1390/8/1 1:34
260 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسری ،عشق مامانیییییییییییییییییییییییییی و بابایییییییییییییییییییییییییییییی .

تو این هفته فرهام جونم دیگه تسلط کاملی برای راه رفتن پیدا کرده .چند روز پیش با هم رفتیم بیرون و نیمی از راه رو ،فرهام گلمو گذاشتم زمین تا خودش قدم برداره ،فرهام جونم خیلی ذوق کرده بود منم که حسابی از ذوق پسرم ذوق می کردم ولی دیگه نمی خواست بیاد بغلم ولی بلاخره راضیش کردم و آمد بغل مامانش الهی فدات بشمممممممممممممممممم .هر چی بگم  بازم کمهههههههههه .

فرهام جونم آنقدر تسلطش زیاد شده که دیگه دور خودش همش میچرخه و به هر کسی که در اطرافش باشه میگه دست بزنید تا من بچرخم .از این کارم خیلی خوشش میاد .

آخر هفته فرهام جون روز پنج شنبه رفت به مهمانی یکی از دوستاش ،یه فرشته کوچولوی که تازه پا به این دنیا گذاشته ،نی نی ما ده روزه بود و خیلی کوچولو و خوشگل بود ،خدا حفظش کنه برای مامان و باباش .تو مهمانی فرهام جون نانای می کرد ،دست می زد و ... آخرای مهامانی که دیگه خوابش niniweblog.comگرفته بود رفت سر وظیفش ،آره دیگه پسرم قربونش برم وظیفشو خوب انجام میده دیگه مامانشو حسابی اذیت کرد تا پاشیم و بریم ولی مهمانی خوبی بود .

                   قدم نو رسیده رو به خاله مریم که دوست مامانم تبریک میگیم .

 

اما از روز جمعه براتون بگم که فرهام جونم یه کاری کرد که برام خیلی جالب بود .آخر هفته به خاطر دانشگاه بابای فرهام جون میره مسافرت روز جمعه خانه نبود که فرهام جون رفت تو اتاقشو آلبوم عکساشو برداشت و شروع کرد به نگاه کردن عکسا که یهوی عکس بابشو دید و به منم نشون داد و بعد عکس بابشو بوسید برام خیلی جالب بود دلم برای پسرم سوخت الهی فدات بشم پسرک بابای من .

از خدای خوب مهربان میخوام که حافظ تمام باباهای خوب که بچه هاشون دوستشون دارن باشه ،

و از خدای خوبم میخوام که همیشه حافظ همسر عزیزم و بایای فرهام جونم باشه و با سلامتی کامل سایه اش بالای سر ما باشد و همیشه سفراش بیخطر باشه .

 بابا جون خیلی خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت داریم .niniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)