امان از دست این پسر

سلام ،سلام به همه دوستای خوبمون که میان به وبلاگ ما سر می زنن و از حال ما با خبر میشن و یه خبری هم از خودشون برامون میزارن و مارو خوشحال می کنن .

تو این چند وقت پسر طلا خیلی شده بلا .آره یه چند وقتیه که این گل پسر ،آقا فرهام هر وقت عکس خودشو میبینه به خودش میگه طلا من و بابا هم دلمون برای این حرف زدنش غش میره .راستی یه چند تا کلمه دیگه هم یاد گرفته ،هر وقت تشویقش میکنیم و براش دست میزنیم و میگیم آفرین ،پسر طلا هم میگه آبلین. علاقش به آهنگ و موسیقی هم خیلی زیاد شده هم با دستش و هم با پاهاش آهنگ میزنه  و خودشو حسابی تشویق میکنه و با شنیدن هر آهنگ شاد پا میشه و میرقصه . چند روز پيش هم فرهام جون با باباش رفتن تو اتاقش و تفنگشو برداشتند از اونجاي كه آقا فرهام هم از صداش ميترسيد و هم دوست داشت باهاش بازي كنه به باباش ميگفت اه اه يعني شليك كن و زودي ميپريد بغل مامانش و بعد از چند بار انجام دادن اين حركت آخر خودش پاشد و تو دستش گرفت و شروع كرد به شليك كردن و از فرداش هر چيزي كه تو دستش ميگرفت شليك ميكرد و حسابي ميخنديد .فرهام جون هر وقت هر چي بخواد و هر كاري بخواد انجام بده يا از هر كسي كاري بخواد با دست منظورشو ميگه هي ميگه اه اه . اينم يجور حرف زدنه ديگهههههههههههههههههه .

چهار پنج روزه كه ديگه از مسواك انگشتي استفاده نميكنه و خودش با مسواك بزرگتر دندوناشو مسواك ميكنه   آنقدر تو دستش بازي ميكنه و بعد به دندوناش ميكشه تا موقعي كه از اين كار خسته شه و بعد مسواك ميندازه .

شيطونياي فرهام جون خيلي زياد شده و بعضي وقتا يه كاراي انجام ميده كه آدم حاج و واج ميمونه .اصلا نميزاره ازش ديگه عكس بگيرم تا دوربين ميبينه مياد و ميخواد از دستمون بگيره و خودش عكس بندازه و يا بعضي وقتا از عكس انداختن فرار ميكنه .ولي با همه اين شيطونياش خيلي برامون عزيز و زندگيمونو خيلي شيرين كرده .

 الهي عزيز دلم خيلي خيلي دوست داريمممممممممممممممم.