یک ماه گذشت
سلام ، سلام ، سلامممممممممممممممم به دوست جونای خودمون .
از آخرین آپ تا حالا یک ماه گذشت ،آخه هفته اول بعد از آخرین آپ کامپیوترمون حسابی ویروسی شده بود و بابا جون یک هفته بعد وقت کرد تا درستش کنه و کمکای آقا فرهام هم مثل همیشه همراه مامان و باباشه و وقتی برای آپ کردن نمیزاره ،چند بار هم آمدیم تا آپ کنیم آقا فرهام یه سوژه درست کرد و ما هم مجبور میشدیم تا پاشیم و کارمونو نصفه کاره ول کنیم و اینطوریاست که ما مجبور شدیم دیر بیایم ، اما اشکالی نداره به هر حال باز ما آمدیم .
تو این چند وقت فرهام گلم پسر مامان و باباش خدارو هزاران هزار مرتبه شکر ،بزرگ شده و کارهای جدید انجام میده و حرفای جدیدی هم میزنه و دل مامان و باباشو حسابی میبره .کلمه بابا یکی از مهمترین کلماتیه که فرهام جون از صبح که بیدار میشه میزنه تا شب و هر چیزی رو هم به باباش ربط میده ،اینطوری بگم که پسر بابا عاشق باباشه .
هر چی میخوره اول بابا ،مثلا آب میخواد یه قلوپ که خورد بعد سریع استکان به دست میره پیش باباش و تا رسیدن به باباش کلمه بابا رو هم میگه به بابا آب میده بعد باز خودش میخوره ، قاشق غذا اول بابا بعد فرهام ،هر کاری میکنه اول بابا ،همه چی بابا و بابا و بابا و بابااااااااااااااااااااااااااااااااااا .(آخه خدایش بابا هم ازون باباهای دوست داشتنیه دیگه ،همه جوره برای فرهام و مامانش زحمت میکشه .خدا حفظش کنه و سایش همیشه بالای سر مامان و فرهام جون باشه . (بگید ایشالله ) ایشالله .)
هر چی از این پسر بابایی بگم کم گفتم .خوب پسر گلم ،چون که وقت ندارم زیاد توضیح بدم یه سری از عکسای کارای که توی این یک ماه انجام دادی رو میزارم تا گوشه ای از شاهکاراتو ببینی عزیز دلم .
وقتی فرهام جون غیرتی میشه و از کالسکش پیاده شده تا مامانش خریداشو بزاره تو کالسکه و فرهام جونم به مامانش کمک می کنه و هل میده .
اینم از برف بازی کردن آقا فرهام بهمن ماه زمستان ٩٠
وقتی شیطنت فرهام جون گل میکنه و از پنجره وارد چادرش میشه و تو چادر دالی بازی میکنه .
پسر شیطون با زحمت رفته بود بالا و از ذوقش دیگه نمیامد پایین ،بلاخره وقتی از طرف فرش شوی آمدن دیگه مجبور شد که بلندشه . هیففففففففففففففففففففففففففففف.
فرهام جون پسر گلم دوست داریممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم.