یادی از گذشته
دیروز خانه عمو رسول رفته بودیم .زن عمو خیلی از فرهام عکس گرفته از نوزادی تا الان یکسری از عکسای قدیم و گرفتم خیلی دلم هوای نوزادیت کرد به یاد گذشته چندتا از عکسات با حالت مختلف گذاشتم تا خودت ببینی هر وقت و هر زمان که باشه بازم هوای گذشته به سر آدم میاد .
قربون اون حرف زدنت به زبان خودت .
قربون خمیازه کشیدنت
قربون خندت با اون سه تا دندونت
قربون اون خواب نازت که تو دستام خوابیدی .
فدای اون نگاهت که همیشه دلم میلرزونه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی