فروردین 92
بعد از چند روز تعطیلی فرهام جون به بودن باباش توی خانه عادت کرده بود و هر روز وقتی از خواب بیدار میشدی می گفتی بابا جون کجایی بابا هم می آمد و بغل و بوسه و بازی و حسابی خیلی خوش می گذشت اما بعد از تعطیلات فرهام جون از خواب بیدار شد وقتی دید باباش نیست حسابی ناراحت شد بخاطر اینکه سرشو گرم کنم و زیاد بهانه گیری نکنه گفتم امروز فرهام جون برامون صبحانه درست می کنه و با علاقه زیاد قبول کردی و برامون یه تخم مرغ خوشمزه درست کردی.دستت درد نکنه عزیزم خیلی خیلی خوشمزه بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی