چهارشنبه سوری 1391
تا دقیقه های آخر چهار شنبه سوری مشغول کار کردن بودیم .خیلی از کارامونو انجام دادیم البته به کمک زن عمو ها و تمام خانواده (دست همشون درد نکنه آخه تو این چند وقت خیلی بهشون زحمت دادیم ) .بلاخره چهارشنبه سوری آخر سال هم آمد اما فرهام جون آنقدر خسته بود که هنوز خواب و همه منتظر آقا فرهام ،با هر زحمتی بود بیدارش کردیم و همه با هم تو حیاط جمع شدیم و آتیش روشن کردیم و ازروش پریدیم ولی هوا خیلی سرد بود .ان شاء الله همگی سال خوبی رو پیش رو داشته باشیم .
چهارشنبه سوری مبارک .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی